کنستانتین بورودین یک گوش خراش است. او بیش از یک دهه بوده که به طور واقعی و حرفهای آنها را بررسی میکند. حتی در موقعیتهای اجتماعی، او متوجه میشود که توجهش به سمت پایین کشیده میشود. او می گوید: «گاهی اوقات من قیافههای عجیب و غریب پیدا می کنم. بورودین موسس یک استارتاپی است به دنبال محافظت از مغز با ورود به گوش است.
ما بورودین را زمانی ملاقات کردیم که گوشها و کانالهای بیرونی آنها را برای هدفون مناسب اندازهگیری کرد که میتوانند امواج مغزم را بگیرند. برای ایجاد یک قالب، معمولاً باید گوش را با یک ماده مومی گرم پر کنید، اما Borodin از دستگاهی به نام eFit Scanner استفاده میکند که ابعاد دقیق آن را با لیزر اندازهگیری میکند. این اسکنر به اندازه یک Oculus Quest دارای چشمیهای دوقلو و یک نازل فلزی دوربین است که شباهتی به نیش بلند دارد.
گوشهایم را با الکل پاک کردم او میگوید برای اینکه کمتر براق شوند و او مرا روی چهارپایه قرار میدهد. به اصرار او، سرم را به صورت پرانتزی فرو میکنم. بورودین که اکنون به سمت ما حرکت میکند و با هر دو دست گجت را گرفته است، میگوید: این به تثبیت اشیا کمک میکند. سرم را کج کرده و گوش چپم را خالی میکند. او میگوید: این موقعیت را حفظ کن.
سپس از او میپرسم: چند تا از این کارها را انجام دادهای؟
استارتاپی که به دنبال محافظت از مغز است
او پاسخ میدهد: بیش از ۳۰۰۰۰ بار. حتی بعد از آن همه گوش، بورودین از آنها شگفت زده میشود که هیچ گوشی شبیه هم هم نیستند، بینی و گوشها تنها اندامی هستند که با بالا رفتن سن رشد میکنند. اما چیزی که ما را برای این تناسب گرد هم آورده است یکی دیگر از خواص مفید گوش است: آنها در نقطهای عالی برای استراق سمع مغز قرار دارند.
بورودین پس از ایفای نقش به عنوان مدیر اسکنر برای شرکتی که eFit را اختراع کرد، اکنون مجری گوش اصلی استارتاپی به نام NextSense است که در Google متولد شد و از بخش X Alphabet جدا شده است. تمرکز این استارتاپ بر سلامت مغز است، بهبود خواب، کمک به بیماران مبتلا به صرع و در نهایت غنیسازی زندگی افرادی که دارای طیف وسیعی از شرایط روانی هستند. ایده این است که از هدفونها برای گرفتن الکتروانسفالوگرام، ابزاری استاندارد برای ارزیابی فعالیت مغز استفاده شود. درست همانطور که ECG فیبریلاسیونهای قلب را ردیابی میکند، EEG برای تشخیص ناهنجاری در فعالیت مغز استفاده میشود. در حالی که برخی از ساعتهای هوشمند مانند اپل، سامسونگ، فیتبیت، نسخههای ECG را ارائه میکنند و هدفشان جاسوسی از خواب است، جمعآوری دادههای عصبی عمدتاً یک فعالیت در خانه بوده که نمیتوان آن را امتحان کرد.
ارشیا خان، متخصص مغز و اعصاب در دانشگاه مینهسوتا، که مطالعاتی بر روی این دستگاهها انجام داده ، میگوید: EEG استاندارد «یک آشفتگی» است. برای استفاده از دستگاه گران قیمت در آزمایشگاه خود، او باید الکترودها را به پوست سر فرد متصل کند. این دستگاه فقط در یک محیط بالینی کار میکند و برای مطالعات طولانی مدت مناسب نیست. تعداد انگشت شماری از هدستهای EEG قابل حمل هستند، اما به طرز باورنکردنی ناخوشایندی به نظر میرسند. او میگوید: اگر هدفونها میتوانستند نتایج خوبی ارائه دهند، “فوق العاده” بود. نه فقط برای دانشمندان، بلکه برای عموم افراد.
برای سالها، مردم از پیگیری سلامت خود از طریق مراجعههای پراکنده به پزشک یا آزمایشگاه به نظارت منظم بر وضعیت حیاتی خود روی آوردهاند. تیم NextSense در حال تست است که با ابزاری آشنا مانند هدفون، مردم همان مسیر را با مغز خود دنبال کنند. سپس، در حالی که تودههایی از مردم که ساعتها، روزها و هفتهها متوالی هدفون را در گوش میگذارند، دانشمندان شرکت امیدوارند که مجموعهای از دادههای باورنکردنی را جمع آوری کنند که در آن الگوهای پنهان سلامت روان را میتوان کشف کرد.
در حال حاضر، این موضوع رویایی محسوب میشود. آنچه واقعی است این بوده که در یک روز سال ۲۰۱۹، یک بیمار هدفون را در هر گوش فرو کرد، به خواب رفت و دانشمندان NextSense را متحیر کرد، با ایجاد امواج مغزی که دقیقاً نشان میداد این محصول چگونه میتواند جان یک فرد را نجات دهد.
جاناتان برنت مدیر عامل NextSense است. پیشتر این مرد 48 ساله مانند یک پادکست با سرعت ۱.۵ صحبت میکرد در حالی که ما منتظر ورودیهای خود در پاسیو یک رستوران ایتالیایی در Mountain View، کالیفرنیا بودیم. موضوع فیلیباستر او این بود که چگونه به سلامت مغز دست یافته است. وسواس او گوش یا سلامتی نبود بلکه به خواب ربط داشت.
برنت که توسط مادر مجردش و گروهی از اقوامش در سیمور، ایندیانا شهر کوچکی که جان ملنکمپ در مورد آن آواز میخواند، بزرگ شده است، میگوید که برای سازگاری با او مشکل داشت و اغلب در مدرسه دچار مشکل میشد. او خود را به سرگرمیهای وا داشت، از جمله نوشتن بازیهای کوچکی که میتوانست در کارتریجهای Commodore 64 جا شود. در نوجوانی، او به طور تصادفی به کتابی در مورد رویای شفاف رسید، یک نقطه میانه نیمه هوشیار که در آن رویاپردازان تا حدی بر رویای خود کنترل دارند. این کتاب که توسط کارشناس ارشد این حوزه، استفان لابرژ نوشته شده است، برنت را در ذهنی که در خواب فرو رفته بود، جذب کرد. برنت درباره خواب میگوید: قوانین فیزیکی اعمال نمیشوند و قوانین اجتماعی هم اعمال ندارند. در سن ۱۸ سالگی، او اولین ثبت ژورنالی خود را در پروژهای مادام العمر برای ثبت رویاهایش انجام داد.
برنت موفق شد وارد دانشگاه استنفورد شود، جایی که تحصیل در علوم کامپیوتر را آغاز کرد، اما در یک دوره مقدماتی در فینال شرکت کرد. او به فلسفه روی آورد و به این فکر میکرد که بعداً در محل کار با همنوعانش آشنا خواهد شد. با این حال، یک رشته فلسفه دروازهای برای مشاغل عالی دره سیلیکون نیست. پس از مدتی جست و جو، برنت در سان مایکروسیستمز، در یک بخش پشت آب که در حال بررسی قراردادها بود، به یک موقعیت ابتدایی رسید.
در سال ۲۰۱۱، او به گوگل راه پیدا کرد و در آنجا به تیم فروش پشتیبانی از AdWords پیوست. او تیم بزرگی را مدیریت کرد و در دفتری کار کرد که آن را مانند یک استراحتگاه سلامتی تزئین کرده بود، با یک تشک یوگا و یک «کتابخانه خرد» از حضور در اینجا. در تمام این مدت، او خواب چند فازی را آزمایش میکرد و حوالی ساعت ۱۰ شب به رختخواب میرفت، سه یا چهار بیدار میشد. چند ساعت بعد تنها 20 دقیقه در طول روز چرت میزد. به طور کلی محافظت از مغز او ادامه داشت و این روند ادامه پیدا کرد.