The Secrets of Dumbledore سومین فیلم از مجموعه جانوران شگفت انگیز (Fantastic Beasts) است. دو اثر دیگر نیز پیش از این اکران شده است، اما پایان دادن به اسپین آف هری پاتر شاید همه افراد را دلتنگ خود نکند. تقریبا هیچ چیز خارق العادهای در مورد قسمت جدید وجود ندارد. داستان کسل کننده است. شخصیتها کسل کنندهتر هستند.
رازهای دامبلدور یا جانوران شگفت انگیز؟
The Secrets of Dumbledore از نظر بصری غیرقابل تخیل است و رازهای واقعی کمی وجود دارد که بتوان در مورد آن صحبت کرد. یکی از چیزهایی که حداقل امیدوار بودیم در این قسمت برای ما نمایان شود. جانوران شگفت انگیز که در قسمتهای قبلی خود تقریبا توانسته بود طرفداران هری پاتر را راضی نگه دارد، این بار احتمالا بیشتر آنها را تعجب زده خواهد کرد. به خصوص که تم داستان به گونهای پش میرود که گاهی حس میکنید همه شخصیتها فقط به دنبال هم در حال دویدن هستند!
به نظر میرسد که برادران وارنر در مورد این نام این سه گانه پشیمان شده است. پوسترها همگی بخش «جانوران شگفتانگیز» عنوان را به حداقل رسانده تا با تکیه بر محبوبیت شخصیت دامبلدور طرفداران بیشتری را جذب کند (به نفع بخش «اسرار دامبلدور یا همان The Secrets of Dumbledore» در عنوان)، اما از آنجایی که این فیلم نیز همچنان یک فرنچایز خطی است، مجبور است در سیر همان داستان قسمتهای قبلی پیش برود.
داستان فیلم The Secrets of Dumbledore
داستان فیلم The Secrets of Dumbledore یک سال پس از وقایع فیلم اول اتفاق میافتد، جایی که نیوت اسکمندر (ادی ردمین) جانورشناس مغرور بیدست و پا بازگشته است، مانند تسئوس (کالوم ترنر) و دوست ماگلش نانوا جیکوب کوالسکی (دن فوگلر)، حتی اگر هیچکدام از آنها واقعا دلیلی برای بودن نداشته باشند. طرح بزرگتر داستان، درباره ظهور گلرت گریندل والد فاشیست جادوگر (مدز میکلسن) و مصیبتهای آلبوس دامبلدور جوان (جودلا)، بسیار فراتر از آنها رفته است و به سختی نیاز به مشارکت آنها به روشی مستقیم دارد. تینا گلدشتاین (کاترین واترستون) در این فیلم علیرغم نقش آفرینی مشترک در دو فیلم آخر، فراتر از یک فیلم کوتاه زودگذر نیست و نقش کوچک او حتی یک ذره تفاوت ایجاد نمیکند.
سپس دوباره، با توجه به نحوه ساخت فیلم، میتوانید به همین راحتی از عنوان اسم دامبلدور را حذف کنید و داستان کمی تغییر کند. زمانی که حتی یک شخصیت هم در فیلم فانتزی شما یکپارچه نباشد، نشانه بدی برای The Secrets of Dumbledore است. بدتر از آن این است که حتی سعی نکنید در وهله اول گنجاندن هر یک از آنها را توجیه کنید، اما فهرست جادوگران تنها چیزی نیست که در این فیلم حس عدم یکپارچگی به شما میدهد.
تنها تحول مهم در صحنه آغازین اتفاق میافتد، که در آن دامبلدور به صراحت اظهار میکند که زمانی عاشق گریندل والد بوده است. از آنجا به بعد همه چیز در سراشیبی سقوط قرار میگیرد. یک گوزن جادویی تازه متولد شده معروف به Qilin در مرکز یک تعقیب و گریز نامنسجم شبانه قرار دارد. نیوت به دلایلی از آن محافظت میکند – دلیلی فراتر از عشق او به حیوانات – در حالی که کریدنس باربون (ازرا میلر) که اکنون سرسپرده گریندل والد است، در تعقیب او است. چرا؟ در حال حاضر هیچ چیز واقعا روشن نیست و زمینه را برای فیلمی فراهم میکند که با اهداف مبهم شخصیتها در همه بخشها و مراحل مشخص میشود.
خود عمل دنبال کردن داستان به سرعت به یک امر منفعل تبدیل میشود. انگیزههای برخی از افراد در نهایت روشن میشود، البته فقط از طریق توضیح شفاهی پس از واقعیت. حداقل سه شخصیت اصلی در مرکز چرخشهای ۱۸۰ درجهای قرار دارند. استیو کلووز که همه فیلمهای هری پاتر را به جز یکی نوشته است، به این فرنچایز بازگشته و اعتبار فیلمنامه را با جی.کی. رولینگ تقسیم میکند، بنابراین ارجاعات به فیلمهای قبلی حتی بیشتر میشود، اما فیلمنامه اغلب اینطور به نظر میرسد که توسط یک الگوریتم تولید پیرنگ نوشته شده است.
بچه گوزن جادویی نماینده چند مشکل مرکزی و آزاردهنده است، حتی اگر به سختی روی صفحه نمایش ظاهر شود. این نماد یک هدف معمولی رولینگ را دنبال میکند، یعنی یک هدف کاملا لجستیکی که نیاز به نمادهای قابل تشخیص را دور میزند. در یک تصمیم خلاقانه که اوج رمان یادگاران مرگ را منعکس میکند (که در آن هری پاتر ولدمورت را با تکنیکی جادویی شکست میدهد، به جای هر چیزی که با اعتقادات یا اعمال آنها سر و کار داشته باشد)، معلوم میشود که کیلین در در انتخاب رهبر جادویی جدید دنیای جادویی نقش دارد.
این یک مسئله موضوعی است که مربوط به طرح کلی فیلم است و نشانههای آن را با پاک شدن جنایات گریندل والد و نامزدی برای یک انتخابات مهم در آخرین ثانیه قسمت قبلی دیدیم.
یک اشاره سیاسی نه چندان موفق
اشارات متعددی در این قسمت به ظهور آدولف هیتلر کشیده شده است و شبح دونالد ترامپ دور از حیطه ی فیلم نیست، اما هیچ سیاست واقعی ندارد که بتوان در مورد آن صحبت کرد، زیرا فقط اسما مربوط به افرادی است که تصمیم میگیرند، حمایت خود را پشت سر یک اقتدارگرا قرار دهند.
گریندلوالد هرگز نیاز ندارد که آنچه را که باور دارد از طریق کلمات یا اعمال بیان کند، یعنی تعصب فرضی او علیه ماگلها، که عمدتا توسط شخصیتهای دیگر به آن اشاره شده است. زیرا انتخابات به جای یک روند دنیای واقعی، به ویژگی های یک مراسم عرفانی خلاصه میشود. جایی که صداها و نظرات مردم اهمیت دارد. به ندرت به نظر میرسد که دنیای جادویی واقعی فراتر از محدوده مجموعه وجود دارد، چه رسد به دنیایی با دیدگاه های واقعی و بخشهای سیاسی.
علاوه بر این، Qilin کودک نیز به یک راه حل سریع برای یک مشکل اساسی دیگر تبدیل شده است، اگرچه آنطور که در نظر گرفته شده کار نمیکند. در یک صحنه اولیه، تکههایی از دیالوگهایی که احساس میشود با عجله بازنگری میشوند، نشان میدهند که این حیوان میتواند به پیشبینی آینده نیز کمک کند.
با نادیده گرفتن این واقعیت که گریندلوالد قبلا این توانایی را در آخرین فیلم داشت، این قدرت سپس به تبادلی تبدیل میشود که در آن دامبلدور، نیوت، تسئوس، جیکوب، بانتی (ویکتوریا ییتس) دستیار نیوت و پروفسور هیکس (جسیکا ویلیامز) تازه وارد خوش بین، درباره طرح مبهم خود برای خنثی کردن نقشه به همان اندازه مبهم گریندل والد بحث میکنند.
فقط انتظار چند ساعت سرگرم کننده را داشته باشید، نه بیشتر!
در آنچه که به نظر میرسد یک وعده داستانی هیجان انگیز است، قهرمانان به زودی متوجه می شوند که در مقابل یک شرور قرار میگیرند که میتواند هر حرکت آنها را پیش بینی کند، بنابراین آنها باید به خصوص زمانی که علیه او اقدام میکنند، غیرقابل پیش بینی باشند. با روشهایی که ممکن است همیشه منطقی نباشد. با این حال، نه این رویکرد بالقوه جالب و نه این واقعیت که گریندل والد اکنون قدرت آینده نگری دارد، هرگز دوباره مطرح نمیشود و توانایی او تنها از طریق جلوههای بصری نشان داده میشود که به نظر میرسد به طرز ناخوشایندی بدون برنامه ریزی قبلی به صحنه وارد شده است.
جیکوب، در یک نقطه، حتی به شوخی ادعا میکند که در مورد هدف قهرمانان گیج شده است. این موضوع نیز کمکی نمیکند، زیرا هدف واقعی در فیلم وجود ندارد. فقط مجموعههای مستقلی وجود دارد – فرار از زندان، تلاش برای ترور و غیره – که در بین آنها شخصیتها قبل از جدایی دوباره جمع میشوند. The Secrets of Dumbledore تقریبا همیشه بین دوجین داستان فرعی تقسیم میشود، که هیچیک از آنها به نظر نتیجهای ندارند، مگر اینکه در جایی در مجاورت گریندلوالد آشکار شوند. قطعات داستانی پراکنده به ندرت با هم جمع میشوند و فقط تا زمان نزدیک شدن به انتخابات، کاراکترها را مشغول نگه میدارند.
در نمونهای دیگر از شخصیتهای جانشین شخصیتهای تکنیکی، دوهک کوچک دامبلدور از فیلم قبلی – آویز حاوی سوگند خونی که او و گریندلوالد را از حمله به یکدیگر باز میدارد – به سرعت به جایگاهی مناسب برای تردید واقعی و احساسات پیچیده تبدیل میشود و دیگر وجود ندارد. یک مانع به همان سرعت و راحتی از بین میرود. با این حال، لحظات کمی وجود دارد که به نظر میرسد کارگردان دیوید یتس علاقهای چشمگیر به دامبلدور و جیکوب دارد، اما نه آنها و نه هیچیک از شخصیتهای دیگر مسیر جالبی ندارند (دامبلدور به اندازه کافی روی پرده نیست تا بتواند با وجود این که فیلمی با نام او ساخته شده بتواند اهمیت خود را نشان دهد، گریندل والد نیز به همین شکل از این مشکل رنج میبرد).
یتس، که چهار فیلم پایانی هری پاتر را کارگردانی کرده – هر کدام بهتر از قبلی – از نظر بصری نیز به دلیل این واقعیت که جادوی زیادی در این داستان وجود ندارد، به پایان رسیده است. در بیشتر موارد، چه داستان در آمریکا، چه آلمان یا بوتان اتفاق بیافتد، به ندرت تفاوتی بین فضاهای جادویی و غیرجادویی وجود دارد، تمایزی که زمانی کل غرور سریال بود.
هر لوکیشن ساده و خاکستری است و در حالی که پالت بصری خاموش گهگاه کار میکند – به عنوان مثال، هنگام معرفی مجدد جیکوب دلشکسته – بیشتر فیلم را حتی زمانی که باید هیجانانگیز باشد، بیحس و بیحال میکند. هوای مرده زیادی وجود دارد که به نظر میرسد باید مملو از رنگ و جاذبه میبود، سکوتهای زیادی که احساس میشود باید با شگفتی یا حتی خطر ماوراء طبیعی پر شوند. در عوض، همه چیز ناقص به نظر میرسد، گویی که افراد سازنده سریال میخواهند پیش فرض جادویی آن را پشت سر بگذارند، اما چیزی برای جایگزینی آن ندارند.
بینندگان بزرگسال یا بینندگان نوجوان؟
جیکوب شاید نزدیکترین چیز به یک قهرمان واقعی باشد، اما استخدام او هیچ ربطی به درام اصلی او ندارد: خیانت او توسط کوئینی (آلیسون سودول) زمانی که او با گریندل والد متحد شد، یک نقطه طرح اتفاقی بود و به سرعت نیز حل شد، بدون چالش مانند هر چیز دیگری. کارکرد جیکوب، به جای هر چیزی که ریشه در داستانش دارد، صرفا این است که یک شخصیت برای بینندگان بزرگسال باشد.
نقص مهلک فیلم در اینجا نهفته است: به نظر میرسد که هدف آن طرفداران بزرگ هری پاتر است، علیرغم اینکه کاملا برای نوجوان ساخته شده است. علیرغم تمرکزش بر سیاست، کاملا غیرسیاسی است، با طرحی که بر سه رهبر بالقوه جادوگر متمرکز است، بدون اینکه واقعا هیچ یک از اعتقادات آنها را قاب بندی یا بیان کنند، از جمله اعتقادات شرور اصلی آن. سر و صدا دائمی بر سر این است که چرا گریندل والد رهبر است، اما در دنیای رولینگ، هیچ نوع رهبر مناسبی برای مقایسه وجود ندارد. رهبر مناسب به سادگی کمترین مزاحمت را ایجاد میکند.
The Secrets of Dumbledore تداوم سه گانه را حفظ میکند، اما فقط در سطحی ترین و سادهترین حالت ممکن. شخصیتهای آشنا مانند نیوت، تسئوس، و یوسف کاما (ویلیام نادیلان) را بازمیگرداند، اما هیچکدام از آنها طوری رفتار نمیکنند که انگار گریندل والد اخیرا کسی را که دوستش داشتند، به قتل رسانده است (لتا لسترنج، در پایان فیلم قبلی).
تعداد کمی از شخصیتها چیزی شبیه به احساسات یا انگیزههای واقعی انسانی دارند، زیرا هدف آنها این نیست که انسانهای واقعی باشند، بلکه هدفشان کمک به خزیدن آهسته رو به جلو در طرحی است که قطعات آن را میتوان در هر ترکیبی دوباره جمع کرد بدون اینکه تصویر بزرگ واقعا تغییر کند. در مورد راز که در عنوان آمده نیز نباید زیاد خوشحال باشید چون قطعا چیزی دست شما را نخواهد گرفت و مثل یک شوخی بیمزه است.
شما میتوانید سه گانه را در اینجا پایان دهید و ارزش کمی از دست میرود. آنچه باقی میماند، تا زمانی که The Secrets of Dumbledore به پایان میرسد، صرفا وعده تماشای همان تک رنگ خاکستری است که در دو اثر دیگر نیز وجود داشته است.
سخن پایانی
در حالی که Fantastic Beasts: The Secrets of Dumbledore سرانجام گرایشات جنسی دامبلدور را مشخص میکند، اما توجه چندانی به آن نمیشود و در بیشتر زمان به صورت داستان فرعی بیاهمیت و پراکندهای باقی میماند. این فیلم در ادامه سه گانه خودش حرفهایی برای گفتن دارد و قطعا برای یک بار دیدن تجربه بدی نیست. ولی آنگونه که انتظار داشتیم پیش نمیرود و ما را راضی نمیکند.
قرار بود فیلم داستان رازهای دامبلدور را برملا کند ولی در عوض مجموعه داستانها و شخصیتهای پراکندهای است که حسابی بیننده را گیج میکند. بنابراین انتظار یک شاهکار سینمایی را در این فیلم نداشته باشید، هرچند که قرار بود بیشتر برای بینندگان بزرگسال ساخته شود.