قهرمان ۱۵ ساله انیمیشن «انکانتو»، آخرین بازی دیزنی برای نامزدی اسکار در بخش انیمیشن بلند، متعلق به یک خانواده بسیار خاص است. سالها پیش، وقتی مادربزرگش (با صدای ماریا سیسیلیا بوترو) مجبور شد با سه قلوهای شیرخوار از خانه فرار کند، ((معجزهای به او اعطا شد))، اگرچه توسط چه کسی و چرا در این انیمیشن هرگز توضیح داده نشده است.
قسمت اول معجزه انکانتو، خانهای جادویی، در ارتفاعات کوه های کلمبیا است، که تقریبا شبیه به یک موجود زنده است. بخش دوم معجزه این است که به هر یک از اعضای خانواده مادریگال (بدون احتساب همسران) در کودکی توانایی خاصی داده شده است. مادر میرابل (آنجی سپدا) میتواند جراحت و بیماری را با آشپزی خود التیام بخشد. عمه پپا (کارولینا گایتان) آب و هوا را از طریق احساسات خود کنترل میکند. یکی از خواهران دارای قدرت بدنی فوق العادهای است، در حالی که خواهر دیگر بدون هیچ زحمتی برازنده و زیبا است و میتواند هرجایی که خواست گلهای مورد علاقه خود را بکارد. اما میرابل (استفانی بئاتریز) هیچ معجزهای ندارد و هدیهای به او عطا نشده است.
مادربزرگش اغلب این موضوع را به او یادآوری میکند. وقتی پایههای خانه شروع به ترک خوردن میکند و هدایای بستگانش کمرنگ و ناپدید میشوند، میرابل تصمیم میگیرد مشکل را دنبال کند. آنچه در ادامه میآید به طرز لذت بخشی پیچیده است. این تلاشی است که در آن قهرمان ما هرگز خانه را ترک نمیکند و دشمن (اگر وجود داشته باشد) آن چیزی نیست که شما انتظار دارید. حتی اگر داستان در برخی موارد فاقد منطق کافی باشد، وقتی در نظر داشته باشید که کل داستان انکانتو با یک معجزه غیرقابل توضیح شروع شده، به اندازه کافی آسان خواهد بود که عدم انسجام را داستان ببخشید.
با ادامه داستان، شخصیتها به طرز شگفتانگیزی عمیقتر میشوند و واضحتر میشود که نعمتهای دریافتی در دوران کودکی اکنون به بار سنگینی تبدیل شدهاند. برای مثال، اگر بتوانید آب و هوا را دستکاری کنید، فشار زیادی برای آفتابی نگه داشتن هوا وجود دارد. پیام کلی فیلم، این است که مردم به خاطر شخصیتی که هستند باید قابل تقدیر باشند، نه به خاطر آنچه انجام میدهند. بنابراین همه ارزش عشق را دارند. این پیام ساده و در عین حال قدرتمند است.
جلوههای بصری انکانتو با شکوه و دوستداشتنی هستند. تا جزییات ریز مانند انعکاس عینک میرابل نیز قابل دیدن است. (او اولین «شاهزاده خانم» دیزنی است که عینک دارد.) موهای فر ژولیده و دوست داشتنی او این سؤال را ایجاد میکند: از چه محصولی استفاده میکند تا در رطوبت کلمبیا وز نشود؟ کارگردانان جرد بوش، بایرون هاوارد و کاریز کاسترو اسمیت به شدت به نماهای نزدیک متکی هستند: تماشای «اجرای» میرابل لذتی برابر با تماشای یک بازیگر چیره دست در محل فیلم برداری دارد. کوچکترین حرکت ابرو یا تکان دادن دهان او معنای زیادی را منتقل میکند که به راحتی می توان فراموش کرد که در حال تماشای کسی هستید که واقعا وجود ندارد. در ترکیب با صداگذاری عالی Beatriz، انیمیشن شخصیتهای انکانتو آن را به مجموعهای از قهرمانان دیزنی تبدیل میکند.
در حالی که موسیقی ژرمن فرانکو فوقالعاده است، آهنگهای اصلی لین مانوئل میراندا آن جذابیت یا قدرتی را که از دیگر فیلمهای دیزنی انتظار داشتیم، ندارند. آنها همچنین بهطور باورنکردنی شبیه هم هستند، اگرچه بهطور مسلم ضعیفتر از کارهای قبلی است. آهنگ اصلی «در انتظار معجزه» انکانتو آنقدر شبیه «سوزاندن» از «همیلتون» است که به نظر میرسد سرقت ادبی است. برخی از آهنگها نیز احساس ضروری بودن ایجاد نمیکنند. آنها داستان را به سمت درک ما از شخصیتها حرکت نمیدهند یا عمیق تر نمیکنند.
هرکسی که تا به حال احساس کرده توسط خانواده خود کنار گذاشته شده، خود را در انیمیشن انکانتو خواهد دید. (صادقانه بگویم، هر کسی که خانواده داشته باشد، کسی را در این فیلم میشناسد یا با او همذات پنداری میکند.) در حالی که میرابل در مرکز انکانتو قرار دارد، داستان در واقع در مورد مادریگالها به عنوان یک کل است. چه چیزی خانواده را میسازد؟ چه کسی در چه نقشی است؟ چگونه تایید خانوادگی میتواند چیزی باشد که هم درمان کند و هم آسیب رساند؟ این یک برداشت خلاقانه و تازه از داستانی است که بسیار پیچیده تر از افسانه است.